خبرگزاری مهر -گروه هنر-نیوشا روزبان: امیرسجاد حسینی کارگردان فیلم داستانی «دیپورت»، امیرحسین سلیمانی تدوینگر و آهنگساز و سمیر حیران بازیگر این فیلم داستانی با حضور در خبرگزاری مهر درباره ساخت این فیلم داستانی صحبت کردند.
این کارگردان جوان در بخش نخست از این گفتگو به تشریح انگیزههای اولیه خود در پرداختن به سوژه حساس فیلم «دیپورت» پرداخت.
بخش دوم این نشست به تبیین موضوعات دیگری همچون بودجه ۷۰ میلیون تومانی پروژه، ساخت موسیقی فیلم با همکاری نوازندگان کاملاً غیرحرفهای و دیدگاه بازیگر و کارگردان فیلم نسبت به طالبان در افغانستان اختصاص پیدا کرده است.
امیرسجاد حسینی کارگردان «دیپورت» به همراه سمیر حیران بازیگر افغانستانی فیلم و امیرحسین سلیمانی تدوینگر و آهنگساز پروژه در این نشست حضور داشتند.
در ادامه بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل فیلم داستانی «دیپورت» را میخوانید؛
* آقای سلیمانی، هرچند تاکید میشود که بودجه فیلم نزدیک به ۷۰ میلیون تومان بود اما با توجه به اینکه موسیقی به صورت ارکسترال ساخته شده حتماً باید بودجه جداگانهای برای آن در نظر گرفته میشد؛ درست است؟
حسین سلیمانی: پیش از هر چیز باید بگویم، زمانی که همکارانم خروجی موسیقی «دیپورت» را شنیدند به من گفتند که اصلاً تو این موسیقی را نساختهای، چرا که فضای فکری من بسیار نزدیک به هانس زیمر است و در همان تم معمولاً کار میکنم. حتی یکی از مشکلات من با آقای حسینی این بود که میگفت چرا کارهایت ایرانی نیست و بهتر است کمی وارد فضای خودمان شوی و آن را شرقی کنی.
خب زمانی که برای یک پروژه ایران موسیقی میسازید باید نزدیک به همان فضایی باشد که به تصویر کشیده شده است. برای «دیپورت» نزدیک به ۲۰ اتود زدم تا در نهایت به یک فضای کاملاً ایرانی و البته تا حد زیادی نزدیک به موسیقی افغانستانی رسیدم. برای ساخت این موسیقی کاملاً از سازهای محلی از جمله قانون و به خصوص نی استفاده کردیم چرا که شخصیت اصلی فیلم چوپانی را پیشه کرده بود و ساز نی برای ما بسیار مهم بود. مساله اصلی در ساخت موسیقی این فیلم، ضبط آن بود چرا که بودجه کافی برای این کار وجود نداشت، در واقع شرایط به گونهای بود که اگر میخواستیم از نوازندههای حرفهای استفاده کنیم باید بودجه مناسبی برای این کار در اختیار داشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که برای اجرای موسیقی به چند نفر آموزش دهیم، به این معنا که نوازنده فلوت ابتدا بلد نبود که این ساز را به صورت حرفهای بنوازد و آنقدر قطعههای مورد نظر را تمرین میکرد تا بتواند آن را بدون مشکل اجرا کند. همه نوازندههای ما تجربه ضبط نداشتند اما آنقدر با گروه موسیقی تمرین کردیم تا بتوانند قطعات را به درستی اجرا کنند. ما بودجهای برای ساخت موسیقی با گروه حرفهای نداشتیم این در حالی است که میتوانستیم با افراد حرفهای کار کنیم. ۵۰ درصد از نتیجه کار این ارکستری که میشنوید واقعاً ضبط شده بود.
امیرسجاد حسینی: یک سری فیلمساز هستند که کاملاً ضد موسیقی هستند و یک سری دیگر با موسیقی به یک سکانس فکر میکنند و میگویند مثلاً این سکانس برای آهنگساز است. من به عنوان یک کارگردان موسیقی برنارد هرمان که یکی از آهنگسازان موسیقی کلاسیک سینمای آمریکا است میپسندم. امیرحسین سلیمانی اتودهای بسیاری برای این فیلم آماده کرده بود که تقریباً اکثر آنها را نپسندیده بودم. البته این سختگیری تنها در بخش موسیقی نبود حتی آقای یزدی صداگذار این فیلم نیز به من میگفت مسعود کیمیایی هم با من این کار را نکرده که تو کردهای. در واقع سختگیریهای من برای این بود که میدانستم سرمایه این کار در پست پروداکشن آن میتواند صورت گیرد به همین دلیل بسیار روی آن دقت داشتم. مساله دیگر این بود که فضا برای ساخت موسیقی «دیپورت» از سوی آهنگساز ملودیک نبود بلکه یک فضای اتمسفر بود، البته این را هم باید بگویم که امیرحسین سلیمانی به صورت مجازی شاگرد هانس زیمر بوده و چنین فضایی را ترجیح میدهد. به همین دلیل تلاش میکردم تا فضای موسیقی کمی ملودیک شود، برخی از دوستان که بعداً نتیجه کار را دیده بودند میگفتند کمی نزدیک به کارهای علیقلی شده است، این در حالی است که سلیمانی اصلاً کارهای آهنگسازان ایرانی را گوش نداده است.
سلیمانی: یکی از مسائلی که همیشه روی آن بحث داشتیم این بود که چقدر حجم موسیقی در فیلم بالاست، در واقع برای یک فیلم ۷۰ دقیقهای، ۴۰ دقیقه موسیقی ساخته شده است. البته تمام تلاش خود را کردم که از حجم موسیقی برای فیلم کم کنم اما در نهایت نتیجه همان شد که دیدهاید. نکته مثبت برای من این بود که با توجه به اینکه تدوین فیلم را هم برعهده داشتم، تا جایی که میشد در فیلم از موسیقی استفاده میکردم و بعد از آن تدوین را میآوردم.
این را هم باید بگویم که صد در صد مساله مدافعان حرم برای من بسیار اهمیت دارد چرا که معتقدم این مساله باعث میشود که بچههای افغان شأن و جایگاه پیدا کنند، شهدای ما از جمله همت، چمران و … به واسطه جنگ توانستند ویژگیهای منحصر به فرد خود را نشان دهند وگرنه در جامعه عادی که چنین اتفاقهایی رخ نمیداد حسینی: برای هرکدام از کاراکترهای فیلم یک تم موسیقی در نظر گرفتیم، مثلاً ابوذر و مصطفی هر کدام یک تم جداگانه داشتند و وقتی این دو به هم میپیوندند یک تم تلفیقی به گوش مخاطب میرسد.
در واقع هیچوقت فکر نمیکردم که «دیپورت» دیده شود چرا که موضوع آن موضوع روزی نبود که روی آن حساب کرده باشیم اما خوشبختانه با نمایش در شهرهای مختلف البته با همکاری «عماریار» توانست مخاطبانی را به خود جلب کند. امیدوارم که هرچه سریعتر شرایط برای اکران این فیلم در گروه «هنر و تجربه» نیز فراهم شود. متأسفانه تلویزیون به دلیل ممانعت وزارت اطلاعات، این فیلم را پخش نکرد.
* مساله وزارت اطلاعات با فیلم چه بود؟
حسینی: آنها گفتهاند که این فیلم یک اثر خوب و دقیق است اما یک سری مشکلات دارد که من به عنوان کارگردان هنوز از این مشکلات خبر ندارم. بعید میدانم این موانع در رابطه با فاطمیون باشد چرا که تا امروز مستندهای بسیاری در این زمینه ساخته شده است. «دیپورت» را پیش از اینکه به جشنواره «عمار» برود، آقای آذرپندار مدیرگروه فیلم و سریال شبکه سه در جشنواره فیلم «مقاومت» دیده بود و همان زمان به من پیشنهاد ساخت یک سریال را داد، در واقع آقای آذرپندار معمولاً دنبال استعدادهایی است که بتوانند در تلویزیون سد باند سریال سازی قدیمی را بشکنند. همچنین جواد کتابی و مسعود کریمی در خانه تولیدات جوان شبکه سه «دیپورت» را کشف کردند و بعد از آن قرارداد همکاری برای ساخت سریال «موج اول» را با من بستند، فکر میکنم چنین اقدام و سیاستهایی در تلویزیون بسیار بی سابقه بوده چرا که درهای تلویزیون همیشه بسته بود و همیشه یک تعداد خاص تهیهکننده و کارگردان سریالهای تلویزیونی را تولید میکردهاند.
* آقای حیران بعد از بازی در این پروژه، پیشنهاد بازی در پروژههای دیگر را دریافت کردهاید؟
حیران: متأسفانه تا امروز پیشنهادی برای بازی دریافت نکردهام، البته این را هم باید بگویم که «دیپورت» هنوز به خوبی دیده نشده است اما هرکس که فیلم را دیده است بازخوردهای خوبی نیز داشته است.
حسینی: البته آقای سیدجمال سیدحاتمی که «دیپورت» را دیده بود، پیشنهاد حضور سمیر حیران را در یک سریال داده بود که وی به دلیل جدا شدن از گروه، نتوانست از سمیر حیران استفاده کند. امیدوارم با نمایش «دیپورت» در مجامع سینمایی، بازی بچهها به خوبی دیده شود تا در آینده بتوانند پیشنهادهای مناسبی دریافت کنند.
* با توجه به مشکلاتی که در زمینه مهاجرت و اقامت در ایران با آن مواجه هستید، آیا ممکن است که آینده هنری شما به عنوان یک بازیگر تغییر کند؟
حیران: لازم است بگویم که من و خانواده ام کارت اقامت در ایران را داشتیم، اما با توجه به اینکه سرپرست خانواده پدرم بود، بعد از فوت وی و با توجه به اینکه سن من نیز از ۱۸ سال گذشته است، باید دوباره بهعنوان سرپرست خانواده برای اقامت در ایران اقدام میکردم. متأسفانه با توجه به مشکلات و اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده است، تعداد مهاجران دوباره افزایش پیدا کرده و همین مساله پذیرش اقامت را به تأخیر انداخته است، البته در حال حاضر در بخش فرهنگی و هنری «عمارت روبرو» مشغول به کار هستم.
* آقای حسینی در «دیپورت» به این مساله اشاره شده است که فیلم برداشتی آزاد از زندگی شهید صدرزاده است، چه چیز سبب شد تا این شهید را برای به تصویر کشیدن داستان «دیپورت» انتخاب کنید، مساله دیگر این است که بازیگری که برای این نقش انتخاب شده اختلاف سنی بسیاری با شهید صدرزاده دارد.
حسینی: واقعیت این است که به هیچکدام از عوامل به خصوص گریم و بازیگر پروژه نگفته بودم که شخصیت مصطفی همان شخصیت شهید صدرزاده است. ماجرایی که در فیلم روایت میشود ماجرای آقای صدرزاده است، در واقع این شهید میخواهد به فاطمیون بپیوندد اما اجازه نمیدهند چرا که ایرانیها نمیتوانستند به آنها بپیوندند، به همین دلیل به مشهد سفر میکند و از فردی لهجه افغان یاد میگیرد بعد از آن نیز شناسنامه افغان به اسم خود جعل میکند و به عنوان یک افغان عضو تیپ فاطمیون میشود.
به عنوان یک کارگردان میدانستم که چنین داستانی را میخواهم روایت کنم در واقع میتوانم بگویم شخصیت مصطفی را تنها برای روایت این داستان در فیلم آوردهام. یکی از دلایلی که در آخر فیلم نام شهیدصدرزاده را آوردم این بود که بعدها نگویند این کارگردان آمده و یک ایده را بدون ذکر منبع اصلی، فیلم کرده است من حتی حاضر نبودم در پوستر هم نام شهید صدرزاده را بیاورم این به آن معنا نیست که دوست نداشتم این کار را بکنم که بی شک نام وی برای من افتخار است، اما نمیخواستم نام این شهید را برای دیده شدن فیلم خرج کنم.
بحث مدافعان حرم به این دلیل در «دیپورت» آمده است تا بگویم شخصیت «ابوذر» در حال فرار است در ادامه فردی مانند مصطفی سر راه وی قرار میگیرد تا بتواند لهجه و آداب مردم افغانستان را یاد بگیرد، مصطفی در این مسیر با ابوذر رفیق میشود و در نهایت مدافع وی میشود، در واقع ابوذر با آشنایی با مصطفی متوجه میشود که نیازی به فرار نیست و پناهگاهی مانند فاطمیون پیدا میکند تا بتواند هویت پیدا کند. امثال مصطفیها در حال تربیت نیروهای خاص هستند، آقای صدرزاده یک فرمانده بود به همین دلیل است که حاج قاسم میگفت من این فرد را یک جور دیگری دوست دارم. تاکید میکنم اگر بیشتر درباره صدرزاده تحقیق نکردم به این دلیل بود که نمیخواستم یک پرتره بسازم، این را هم باید بگویم که صد در صد مساله مدافعان حرم برای من بسیار اهمیت دارد چرا که معتقدم این مساله باعث میشود که بچههای افغان شأن و جایگاه پیدا کنند، شهدای ما از جمله همت، چمران و …به واسطه جنگ توانستند ویژگیهای منحصر به فرد خود را نشان دهند وگرنه در جامعه عادی که چنین اتفاقهایی رخ نمیداد.
* سکانسی در فیلم مصطفی در رابطه با طالبان موضعی میگیرد و به ابوذر میگوید که طالبان همان طالبان است.
حسینی: این فیلم اواخر سال ۹۸ تولید شده و موضع من نسبت به طالبان همچنان موضعی است که ۲ سال پیش داشتم، البته این را هم باید بگویم که من موضعگیر سیاسی و آدم سیاسی نیستم و مثل آقای فرهادی هم بلد نیستم فیلم سیاسی بسازم. فکر میکنم که عقبه طالبان همچنان همان عقبه است یعنی باید چند نسل از آنها بگذرد تا ببینیم تا چه اندازه از آن تفکر افراطی بیرون آمدهاند. اینکه امروز سعی میکنند ظاهر خوبی نشان دهند نمیتواند چندان مؤثر باشد. نکته جالب این است که بازیگر نقش پدر ابوذر در واقعیت نیز با طالبان جنگیده بوده است. مگر ما میتوانیم روی همه اتفاقاتی که طی این سالها توسط طالبان در افغانستان رخ داده است، چشم ببندیم؟
اگر «دیپورت» را قرار بود امسال بسازم بازهم نظرم درباره طالبان همان است که گفتم و همین حرف را در فیلم میآوردم. با تمام این شرایط «دیپورت» را نباید امنیتی کرد چرا که یک فیلم سیاسی به شمار نمیرود. ما جایی در فیلم صدای آقای عراقچی را پخش میکنیم، صدایی که درباره صحبتهای وی درباره مهاجران افغان است هرچند الان لگد به مرده زدن سودی ندارد اما این صحبتها آن زمان من را خیلی اذیت کرد و سعی کردم از این سخنان استفاده دراماتیک کنم تا غیرت کاراکتر را نشان دهم تا بگوید نمیخواهم بمانم و همه چیز برای خودتان. هرچند آقای عراقچی در آن زمان دیدگاه سیاسی خود را بیان کرد اما با این صحبتها به قشری از مردم توهین کرده است. البته مردم افغانستان نیز موضع متفاوتی نسبت طالبان و دره پنجشیر داشتند.
حیران: من هم معتقدم طالبان امروز هیچ تغییری با طالبان چندسال پیش نکرده است. بسیاری از ما معتقدیم که کسانی که در پنجشیر میجنگیدند همانند تیپ فاطمیون اما چریکی تر بودند، گروهی با تعداد اندک که تمام تلاش خود را کردند، پنجشیر را نگهدارند تا نشان دهند که افغانستان هنوز زنده است. مردم افغانستان روزهای سختی را پشت سر گذاشتند، من که هیچگاه به افغانستان نرفتهام بعد از تصرف هرات توسط طالبان بسیار ناراحت و نگران مردم بودم و این نگرانی بین همه دوستان افغانم که در ایران زندگی میکنند دیده میشد. ما معتقدیم که طالبان همان قبلیها هستند.
* آقای حسینی در بخشی از صحبتهای خود اشاره کردید که بعد از ساخت «دیپورت» پیشنهاد دادند تا یک اثر سینمایی دیگر با این موضوع بسازید اما شما این پیشنهاد را قبول نکردید، دلیل رد این پیشنهاد این نبود که با توجه به شرایط امروز نمیتوانید نگاه خود را نسبت به طالبان در فیلم خود نشان دهید؟
حسینی: فکر میکنم که همین مسألهای است که شما اشاره کردید. فیلم سینمایی که درباره چنین مسألهای ساخته میشود باید به خود جامعه افغان هم سیلی بزند، یعنی یک سیلی به اینوریها بزند که چه کار میکنید، یک سیلی به خودیها از درون خودشان بزند. دید من برای ساخت یک اثر مستند نیست بلکه دید من این است که بتوانم از آرمان بگویم. فیلم برادران محمودی با اینکه بسیار بچههای خوبی هستند، ضد مردم افغان است به این دلیل که میگوید ما محکوم به فرار، کشته شدن، غرق شدن، تحقیر و شکست هستیم. من میگویم چنین چیزی نیست، همان دره پنجشیر نمونه این مساله است، مردمی که رفتند و در این دره مقاومت کردند میدانستند که همه افغانستان را از دست دادهاند اما آرمانشان حفظ حتی یک منطقه کوچک بود، مثل بچههای خودمان که برای نگه داشتن حتی یک کوچه در خوزستان کلی شهید میدادند.
اگر این دید آرمانی در یک فیلم سینمایی بیاید حواشی بسیاری را به همراه دارد و به فلان مسئول یا نهاد امنیتی برمیخورد، اگر سیستم توان تحمل شنیدن این حرفها را داشته باشد میتوانیم چنین فیلمهایی را بسازیم. تاکید میکنم که باید فیلمهایی مانند «دیپورت» ساخته شود، این در حالی است که من خجالت میکشم که فیلمم نماینده این تفکر باشد نه اینکه به فیلم خود افتخار نمیکنم بلکه شأن و ارزش این بچهها بسیار بیشتر از اینهاست. معتقدم سازمان اوج و یا بنیاد سینمایی فارابی وارد عمل شوند تا فیلمهایی از این دست درباره آرمان مردم افغانستان تولید شود، همان طور که تا امروز فیلمهای بسیاری درباره قدس ساخته شده است قدسی که امروز قبله ما در حوزه مقاومت شده است. معتقدم باید این برچسب مدافعان حرم که میگویند آنها پول میگیرند تا بجنگند برداشته شود و این کار هم تنها با نشان دادن تصویر درست به جامعه شکل میگیرد.
نظر شما